وکیل متخصص حجر
در دعوای صدور حکم حجر، نفی اعتبار نظریه متخصصین پزشکی قانونی توسط دادگاه، باید مستند به دلیل قضایی و مستند قانونی باشد
خلاصه جریان پرونده
در تاریخ ۲۶/۲/۱۳۹۱ م.، … م.ج. طی دو فقره درخواست به اداره سرپرستی شهر تسلیم و توضیح دادهاند که پدرشان گ.ج. به دلیل کهولت سن قادر به تصمیمگیری در مورد اموال خود نیست و مورد سوء استفاده قرار میگیرد درخواست رسیدگی به حجر او کردهاند. اداره سرپرستی نظریه پزشکی قانونی را جلب کرده است سازمان یاد شده طی شماره ۱۸۰۰ -۳/۳/۹۱ گزارش کرده که گ. ج. دارای شخصیت وابسته به اطرافیان بوده و علائمی از اختلال عملکرد مغزی به طور نسبی دارا بوده ولی علائم به نفع تحلیل قوای عالی مغزی ندارد با توجه به اینکه قدرت قضاوت وی میتواند تحت تأثیر ویژگیهای شخصیتی منجر به تصمیمات آسیب ساز اقتصادی گردد توصیه میشود دارای قیم قانونی و مشاوره در امور مالی باشد وضعیت فوق متصل به زمان صغر نمیباشد (برگ ۴) نتیجه را به دادگاه گزارش و درخواست صدور حجر او شده است محکمه پس از تحقیق از شهود و خود گ.ج. ختم رســـیدگی را اعــــلام و طـــی دادنـــامــه شــــماره ۹۰۰۹۹۷۲۴۰۰۲۰۰۶۰۶ – ۲۰/۳/۹۱ حکم به حجر وی به لحاظ سفاهت از تاریخ ۲۶/۲/۹۱ صادر کرده است دادنامه در تاریخ ۹/۵/۹۱ در دفتر دادگاه به گ.ج. ابلاغ گردیده است بنیاد شهید طی نامه شماره ۴/۵۷/۸۲۰۲۶۳/۱۴۰۲۰ به اداره سرپرستی گزارش نموده است که گ.ج. دارای سه فرزند پسر و دو دختر و پدر شهید ح.ج. است هر کدام از فرزندان یک آپارتمان مستقل از پدر خود گرفتهاند تا جایی که به واسطه آزار و اذیت فرزندان مجبور به ترک دیار شده و در سکنی گزیده و همسری اختیار نمودهاند که در این سن و سال از وی نگهداری نماید لیکن فرزندان دست از سر ایشان برنداشته و با ادعای محجوریت با هر بار مراجعه به موجبات آزار روحی و جسمی وی را فراهم آورده و با شناختی که از ایشان داریم و سوابق پرونده وی را از بنیاد استعلام نمودهایم نامبرده صحیح و سالم بوده و ادعای محجوریت امری واهی و ناشی از زیاده خواهی فرزندان است (برگ۳۴پرونده) گ.ج. از رأی صادره شخصاً درخواست تجدیدنظر نموده است عمده اعتراض وی این است فرزندان او با کارگردانی و صحنه سازی حکم حجر او را گرفتهاند به بهانه گردش بردن در به درمانگاه برده و به وی گفتهاند که او را چکاپ میکنند و چکاپ یک هفته حداقل وقت لازم دارد ولی همه را یک ساعته انجام دادهاند و با هماهنگی یک از اقربا صورت گرفته است و قصد فرزندان گرفتن سرپناه من است چون زن من به من خدمت و آسایش ایجاد کرده است و قاضی درست از من تحقیق نکرده است فقط قیمت آپارتمان را پرسیده و به همسرم گفتم که مدرک آنرا بیاورد تا جواب دهم ولی آنرا نشانه سفاهت دانسته است در فرزندان قفل خانه را شکستهاند و داخل منزل من شدهاند. لذا به رأی صادره اعتراض درخواست رسیدگی و نقض حکم آنرا دارد. رسیدگی به شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان ارجاع گردیده است دادگاه مرقوم به شرح دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۲۴۰۱۷۰۰۴۴۶ مورخ ۱/۶/۹۱ با استدلالی که کرده نظریه پزشکی قانونی را غیر مستند و با لحاظ گزارش بنیاد شهید دادنامه تجدیدنظرخواسته را نقض و حکم به رد درخواست حجر صادر کرده است. م.م. از آن فرجامخواهی نمودهاند حاصل اعتراض آنان این است که پزشکی قانونی به طور قطع بر عدم حجر نظر نداده است و عدم توانایی فرجامخوانده را در امور مالی خود مورد تأیید قرار داده است و شهادت شهود هم مؤید آن میباشد اظهار نظر بنیاد شهید بیپایه و در قبال نظریات متخصصین ارزش ندارد و سالهاست که پدر ما دارای این وضعیت است و امورات او را همسر دوم وی به عهده گرفته و اقدام به خرید ملک پدر به نام خود نموده است لذا پدر ما خود فاقد توان تصمیمگیری است. درخواست رسیدگی و نقض دادنامه صادره را نمودهاند. فرجامخوانده اقدامات فرزندان را بهعنوان اذیت و آزار خود تلقی و حجر را تکذیب و خود از موهبت عقل برخوردار اعلام کرده است و اضافه نموده که کهولت سن دلیل بر حجر نیست و اظهارات و مدافعات فرجامخواهان را رد نموده است. پرونده پس از تبادل لوایح برای رسیدگی به دیوان عالی کشور ارسال و در دستور کار این شعبه قرار گرفته است، لوایح طرفین در جلسه شور قرائت میشود.
رای دیوان
هرچند فرجامخواهان حسب محتویات پرونده بدوی درخواست کنندگان صدور حکم حجر فرجامخوانده و از فرزندان وی هستند و باید اسامی آنان در آراء صادره بهعنوان طرف ثبت و قید میشد لیکن به هر تقدیر طبق ماده ۴۴ قانون امور حسبی هم حق اعتراض به رأی صادره از دادگاه تجدیدنظر را دارند و اعتراضات فرجامی آنان با توجه به رسیدگیهای معموله و مستندات رأی دادگاه بدوی موجه تلقی میگردد چون استدلال دادگاه تجدیدنظر در نقض دادنامه بدوی صرفاً به استناد گزارش بنیاد شهید است اگر دادگاه نظریه پزشکی قانونی را فاقد مبنا و بیاعتبار میدانست با توجه به صراحت آن و اعتراض تجدیدنظرخواه به آن باید موضوع را به هیأت پزشکی متخصص دیگری ارجاع میداد نفی اعتبار نظریه متخصصین و مؤدای شهادت شهود باید مستند به دلیل قضایی و مستند قانونی باشد گزارش بنیاد شهید نمیتواند آنرا بیاعتبار کند اقتضاء داشته با توجه به اعتراض طرفین و محتویات پرونده دادگاه تجدیدنظر به استناد و اعتراض تجدیدنظرخواه موضوع را به هیأت دیگر پزشکان متخصص ارجاع و عنداللزوم مجدداً از شهود طرفین و همسر فعلی تجدیدنظرخواه تحقیق و خود او را به دادگاه احضار و دقیقاً از او اختبار به عمل آورده با لحاظ ماده ۱۹۹ قانون آیین دادرسی مدنی و مواد ۳۷ و ۵۷ قانون امور حسبی اگر تحقیقات دیگری که درکشف حقیقت لازم است انجام و سپس با توجه به نتیجه حاصله مبادرت به صدور رأی میکرد علیهذا دادنامه فرجامخواسته به علت نقص رسیدگی و تحقیقات مستنداً به بند ۵ ماده ۳۷۱ قانون آیین دادرسی مدنی نقض و رسیدگی بعدی وفق بند الف ماده ۴۰۱ با لحاظ بند الف ماده ۴۰۵ قانون یاد شده به شعبه صادر کننده رأی یا قائم مقام قانونی آن تفویض میگردد.
رییس شعبه ۳ دیوان عالی کشور- مستشار
غفار پور – سواد کوهی فر